علوم اجتماعی
امیرحسین شکوفی مقیمان؛ پریناز بنیسی؛ مریم مصلح
چکیده
زمینه و هدف: با تبدیل مدرسه به سازمان یادگیرنده، به تدریج جامعه به سمت توسعه و یادگیری مادام العمر رهنمون میشود. از این رو امروزه تبدیل مدارس به سازمانی یادگیرنده مساله ای مهم می باشد و برای تحقق آن باید به درک و بینش درستی از برخی مفاهیم و مسائل پیرامونی آن رسید. بنابراین هدف پژوهش حاضر، تدوین و برازش مدل عوامل مرتبط با توسعه مدارس ...
بیشتر
زمینه و هدف: با تبدیل مدرسه به سازمان یادگیرنده، به تدریج جامعه به سمت توسعه و یادگیری مادام العمر رهنمون میشود. از این رو امروزه تبدیل مدارس به سازمانی یادگیرنده مساله ای مهم می باشد و برای تحقق آن باید به درک و بینش درستی از برخی مفاهیم و مسائل پیرامونی آن رسید. بنابراین هدف پژوهش حاضر، تدوین و برازش مدل عوامل مرتبط با توسعه مدارس دولتی یادگیرنده است.
روش: رویکرد پژوهش، کیفی و کمی است و از طریق نمونه گیری هدفمند با 22 نفر از خبرگان وزارت آموزش و پرورش و مدارس در شهر تهران تا دستیابی به اشباع نظری مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد و در نهایت بر اساس نتایج بخش کیفی، پرسشنامه ای طراحی گردید و در بین خبرگان پخش شد. برای تدوین مدل توسعه مدارس یادگیرنده، تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از تئوری داده بنیاد و از طریق نرم افزار مکس کیودا صورت گرفت. همچنین تعیین برازش مدل مربوطه از طریق معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس انجام شد.
یافته ها: پس از انجام مصاحبههای کیفی و کدگذاریها، مقولههای کلی، مقولههای فرعی و مفاهیم شناسایی و عوامل علی، زمینهای، مداخلهای، راهبردها و پیامدهای توسعه مدارس یادگیرنده مشخص گردید و در نهایت مدل توسعه مدارس یادگیرنده با 6 بعد اصلی و 17 مقوله فرعی و 221 شاخص طراحی شد. همچنین برازش مدل استخراج شده مورد تایید قرار گرفت.
نتایج: آموزش و پرورش ایران باید همزمان با تحول در رویکردهای آموزشی در جهان، زمینه شکل گیری مدارس یادگیرنده را فراهم نماید و در این مدارس، فرآیندهای یادگیری تقویت شده و محیط تعاملی یکپارچه برای ارتقای مهارتهای کلیدی دانش آموزان فراهم شود تا تمامی ذینفعان از مزایای توسعه مدارس یادگیرنده بهرهمند شوند.
روانشناسی
زینب محمودی اصل؛ یاسر رضاپور میرصالح؛ علی نظری
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته مادران دارای فرزند چند معلولیتی با ناگویی هیجانی بر بهبود افسردگی بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزندان چندمعلولیتی که فرزندشان مشغول به تحصیل در مدرسه استثنایی گلهای شیراز در سال ...
بیشتر
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر تجربه زیسته مادران دارای فرزند چند معلولیتی با ناگویی هیجانی بر بهبود افسردگی بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزندان چندمعلولیتی که فرزندشان مشغول به تحصیل در مدرسه استثنایی گلهای شیراز در سال 1400-1401 بودند. از بین مادران، 30 مادر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. سپس پیش آزمون متغیرهای پژوهش به عمل آمد و مادران گروه آزمایش به مدت 12 جلسه تحت آموزش بسته تدوین شده ناگویی هیجانی قرار گرفتند. بعد از اتمام آموزش دوباره یک پس آزمون از گروههای آزمایش و کنترل به عمل آمد. دادههای پژوهش از طریق پرسشنامههای ناگویی هیجانی (تورنتو، 1994) و افسردگی (بک، 1961) گردآوری شد. دادهها با روش تحلیل کوواریانس چند گانه درون گروهی-بین گروهی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که برنامه آموزش ناگویی هیجانی باعث بهبود افسردگی در مادران کودکان چند معلولیتی شد. بنابراین از آنجایی که برنامه تدوین شده در این پژوهش بر اساس تجربههای واقعی مادران کودکان چند معلولیتی بود و به طور اختصاصی برای این مادران تدوین شده است و ویژگیهای روانسنجی برنامه توسط متخصصان این زمینه تایید شده و به نحوی هم به مسائل و مشکلات روانی مادران و هم مشکلات رفتاری کودکان پرداخته است، از اثربخشی بیشتری برخوردار بوده است.
علوم اجتماعی
رمضان جنتی؛ مریم افضل خانی؛ هادی رزقی شیرسوار
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیتهای پژوهشی (مراکز پژوهشسراهای دانش آموزی) انجام شد.روش شناسی: مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود جامعه پژوهش خبرگان حوزه پژوهشسراهای دانشآموزی استان سمنان در سال 1401-1400 بودند که از میان آنان طبق اصل اشباع نظری ۱۶ نفر ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیتهای پژوهشی (مراکز پژوهشسراهای دانش آموزی) انجام شد.روش شناسی: مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود جامعه پژوهش خبرگان حوزه پژوهشسراهای دانشآموزی استان سمنان در سال 1401-1400 بودند که از میان آنان طبق اصل اشباع نظری ۱۶ نفر با روشهای نمونهگیری هدفمند و گلوله برفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها مصاحبه نیمه ساختار یافته بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب کاپایی کوهن ۶۲ درصد به دست آمد. دادهها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرمافزار MAXQDA 2020 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که عوامل موثر بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیتهای پژوهشی شامل 18 مفهوم، ۶ مقوله فرعی و 3 مقوله اصلی بود. مقولههای اصلی شامل ساختار پژوهشسرا (با دو مقوله فرعی سیستم پاداش دهی و قدردانی از تلاشهای معلمان و دانش آموزان و شرایط به کارگیری و اصول اخلاقی در فرایند آن)، ماموریت و چشم انداز شفاف پژوهش سرا (با دو مقوله فرعی تدوین برنامه استراتژیک و تدوین مشخص اهداف، رسالت ها، ارزش ها و چشم اندازها) و قوانین، مقررات و سیاست گذاری ها (با دومقوله فرعی انعطاف پذیری در فرآیند بکارگیری معلمان،دانشجو معلمان و دانشجویان مستعد و افزودن امتیاز در ارزشیابی سالانه و رتبه بندی) بودند.بحث و نتیجه گیری: با توجه به عوامل مؤثر شناسایی شده بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیت های پژوهشی(مراکز پژوهش سرای دانش آموزی)، برنامه ریزی جهت توسعه مشارکت آنان ضروری است که از طریق عوامل شناسایی شده محقق می شود.
علوم اجتماعی
بی بی نعیمه شیخ؛ کامبیز اسماعیل نیا شیروانی؛ مریم صفری؛ معصومه باقرپور
چکیده
هدف: آموزش همراه با ایدهیابی و پرورش خلاقیت در مدارس بهویژه در هنرستانها از اهمیت خاصی برخوردار میباشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل آموزش همراه با تولید مبتنی بر ایدهیابی و پرورش خلاقیت در هنرستانهای استان گلستان انجام شد.
روش: این مطالعه با رویکرد کیفی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، خبرگان آشنا به حیطه پژوهش ...
بیشتر
هدف: آموزش همراه با ایدهیابی و پرورش خلاقیت در مدارس بهویژه در هنرستانها از اهمیت خاصی برخوردار میباشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل آموزش همراه با تولید مبتنی بر ایدهیابی و پرورش خلاقیت در هنرستانهای استان گلستان انجام شد.
روش: این مطالعه با رویکرد کیفی انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، خبرگان آشنا به حیطه پژوهش بودند که طبق اصل اشباع نظری 20 نفر از آنها با روش نمونهگیری هدفمند بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار این مطالعه، مصاحبه نیمهساختاریافته بود که روایی آن با روش محتوایی 76/0 و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 89/0 محاسبه شد. دادههای پژوهش حاضر با روش کدگذاری در نرمافزار مکسکیودا تحلیل شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد که مدل آموزش همراه با تولید مبتنی بر ایدهیابی و پرورش خلاقیت در هنرستانهای استان گلستان دارای 56 مولفه و 11 بعد داشت. ابعاد مدل مذکور شامل محتوا و سازماندهی (با 5 مولفه)، اهداف برنامهدرسی (با 14 مولفه)، راهبردهای تدریس و یادگیری (با 7 مولفه)، ارتباط با بازار کار (با 3 مولفه)، مشارکت در تولید برنامهدرسی (با 2 مولفه)، آموزش و مشاوره (با 4 مولفه)، اصول تدوین (با 3 مولفه)، ارزشیابی (با 7 مولفه)، فعالسازی مکان و تسهیل در تولید (با 5 مولفه)، تعامل مستمر با مراکز علمی (با 3 مولفه) و ویژگیهای برنامهدرسی (با 3 مولفه) بودند.
نتیجهگیری: متخصصان و برنامهریزان نظام آموزشی بهویژه نظام آموزش هنرستانها با توجه به ابعاد و مولفههای شناساییشده میتوانند زمینه را برای بهبود آموزش همراه با تولید مبتنی بر ایدهیابی و پرورش خلاقیت در هنرستانها فراهم آورند.
علوم اجتماعی
شکوه جمالی زواره؛ غلامرضا منشئی؛ محمدعلی نادی
چکیده
هدف: یکی ازمسائل مهم ومخرب درنظام آموزش عالی رفتارهای ناکارامد اساتید دانشگاه میباشد که کمتر موردتوجه قرارگرفته وتاکنون معیار عینی جامعی برای بررسی آن طراحی نشده است. لذا هدف این مطالعه تدوین، رواسازی و اعتباریابی پرسشنامه ای جهت بررسی رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهها بود.روش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه اماری ...
بیشتر
هدف: یکی ازمسائل مهم ومخرب درنظام آموزش عالی رفتارهای ناکارامد اساتید دانشگاه میباشد که کمتر موردتوجه قرارگرفته وتاکنون معیار عینی جامعی برای بررسی آن طراحی نشده است. لذا هدف این مطالعه تدوین، رواسازی و اعتباریابی پرسشنامه ای جهت بررسی رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهها بود.روش: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه اماری شامل همه اعضای هیأتعلمی پنج دانشگاه شهرتهران(شامل دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه خوارزمی، دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه تربیت مدرس) در سال تحصیلی 99-1398 بود که123 نفر از آنها با روش نمونهگیری در دسترس بعنوان گروه نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محققساخته رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهها با 64 گویه در سه عامل آموزشی (با 3 مولفه)، پژوهشی (با 4 مولفه) و ارتباطی (با 5 مولفه) بود. دادهها با روشهای نسبت روایی محتوایی، شاخص روایی محتوایی و تحلیل عاملی اکتشافی در نرمافزارهای SPSS و Smart-PLS تحلیل شدند.یافتهها: نتایج نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی را برای هر سه عامل آموزشی، پژوهشی و ارتباطی و مولفههای هر یک از آنها بالاتر از 80/0 نشان داد. همچنین، نتایج تحلیل عاملی اکتشافی برای رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهها سه عامل و12مولفه رانشان داد ؛ بهطوری که عامل اول یعنی عامل آموزشی 3 مولفه، عامل دوم یعنی عامل پژوهشی 4 مولفه و عامل سوم یعنی عامل ارتباطی 5 مولفه رابه خود اختصاص دادند. نتایج، بار عاملی بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی بالاتر از 70/0 را برای همه موارد نشان داد. علاوه بر آن، مقادیر R2 برای همه عاملها و مولفهها بالاتر از 50/0 و شاخص GOF برابر با 43/0 بهدست آمد که حاکی از برازش مناسب مدل بود. مدل رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهها در حالتهای بار عاملی و آزمون تی ترسیم شد که بر اساس آن، رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهها بر عاملهای آموزشی، پژوهشی و ارتباطی و هر عامل بر مولفههای آن به دلیل آماره تی بالاتر از 96/1 اثر معنادار داشت.نتیجهگیری: پرسشنامه پژوهش حاضر، ابزاری روا و پایا برای سنجش رفتارهای ناکارآمد اساتید دانشگاهی میباشد. بنابراین، مدیران و مسئولان دانشگاهی میتوانند درسنجش میزان رفتارهای ناکارآمد اساتید تحت نظارت خود به منظور طراحی برنامههای پیشگیرانه یا کاهش دهنده این رفتارها ازآن بهره ببرند.
روانشناسی
سید سعید نعیمی تاجدار؛ ابوالفضل نجاتی مهر؛ عباس فیروزآبادی
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه فضایل منشی و خودشفقت ورزی در دانشجویان دختر با در نظرگرفتن نقش میانجی هیجانات مثبت بود.
روش شناسی: پژوهش حاضر به روش همبستگی انجام شد و جامعه آماری آن، شامل دانشجویان دختر در سال 1401 میشد. آزمودنی ها از طریق نمونه گیری در دسترس جمع آوری شده بودند و نمونه نهایی از 596 نفر تشکیل گردید. برای جمعآوری دادهها ...
بیشتر
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه فضایل منشی و خودشفقت ورزی در دانشجویان دختر با در نظرگرفتن نقش میانجی هیجانات مثبت بود.
روش شناسی: پژوهش حاضر به روش همبستگی انجام شد و جامعه آماری آن، شامل دانشجویان دختر در سال 1401 میشد. آزمودنی ها از طریق نمونه گیری در دسترس جمع آوری شده بودند و نمونه نهایی از 596 نفر تشکیل گردید. برای جمعآوری دادهها از نسخه کوتاه پرسشنامه ارزشها در عمل (لینلی، ژوزف و سلیگمن، 2004)، پرسشنامه خودشفقت ورزی (نف، 2003) و سیاهه رواندرمانی مثبت نگر (رشید، 2020) استفاده شد . برای تحلیل نیز از نسخه 24 نرم افزار SPSS و AMOS استفاده گردید.
یافته ها: نتایج حاصل از بررسی به روش همبستگی و مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که اثر مستقیم فضایل منشی بر خودشفقتورزی (003/0>p، 61/0=β) و اثر غیرمستقیم آن به واسطه هیجانات مثبت (003/0>p، 06/0=β) از نظر آماری معنادار هستند. هیجانات مثبت نیز اثر مستقیم معناداری بر خودشفقت ورزی داشتند (003/0>p، 19/0=β). همچنین 58 درصد از واریانس خودشفقت ورزی بر اساس فضایل منشی و هیجانات مثبت قابل تبیین بود.
بحث و نتیجه گیری: هیجانات مثبت نقش معناداری در رابطه بین فضایل منشی و خودشفقت ورزی دارند و می توان با تقویت آن ها خودشفقت ورزی را در دانشجویان دختر افزایش داد . در این بین با توجه به یافتههای پژوهش، بهتر است آموزشها به طور ویژه به فضیلت تعالی، تجربه و خلق هیجانات مثبت و همچنین عامل خودمهربانی توجه شود.
روانشناسی
عالیه امینی؛ حسین کارشکی؛ مریم بردبار
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای سرسختی تحصیلی در رابطه میان احساس تعلق و امید تحصیلی در دانشآموزان مقطع متوسطه دوم شهر مشهد صورت پذیرفت.
روششناسی: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده، توصیفی به شیوه همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزانی بود که در سال تحصیلی 1400-1401 ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای سرسختی تحصیلی در رابطه میان احساس تعلق و امید تحصیلی در دانشآموزان مقطع متوسطه دوم شهر مشهد صورت پذیرفت.
روششناسی: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده، توصیفی به شیوه همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزانی بود که در سال تحصیلی 1400-1401 در رشتههای نظری در دوره دوم متوسطه شهر مشهد مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه طبق پیشنهاد کلاین 322 نفر تعیین و به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس امید تحصیلی (Shegefti & Samani, 2011)، مقیاس احساس تعلق به مدرسه (Brew et al., 2004) و مقیاس سرسختی مرتبط با مدرسه (Cole et al., 2004) بود. دادهها به کمک روشهای ضرایب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری در نرمافزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند.
یافتهها: میان تمام مولفههای احساس تعلق به مدرسه، سرسختی تحصیلی و امید تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین احساس تعلق به مدرسه اثر مثبت و معناداری بر سرسختی تحصیلی و امید تحصیلی دارد. علاوه بر آن سرسختی تحصیلی نیز اثر مثبت و معناداری بر امید تحصیلی داست (01/0>p). در نهایت اثر غیرمستقیم احساس تعلق به مدرسه بر امید تحصیلی به واسطه سرسختی تحصیلی نیز تایید شد (01/0>p).
بحث و نتیجهگیری: یافتهها نشان داد احساس تعلق به مدرسه به صورت مستقیم و نیز به صورت غیر مستقیم و از طریق سرسختی تحصیلی پیشبینی کننده مثبت و معنادار امید تحصیلی دانش آموزان است. دانشآموزان با احساس تعلق بالا نسبت به مدرسه به جهت برخورداری از حمایت اجتماعی و دسترسی به منابع فکری-عملی بیشتر در دو بعد تفکر امید تحصیلی بهتر عمل میکنند. همچنین این افراد به موجب تجربه هیجانات مثبت از سرسختی تحصیلی بالاتری برخوردارند، که این ویژگی نیز به سبب افزایش قدرت پیشبینی، چالشپذیری وتعهد بر امیدواری تحصیلی دانشآموزان اثرگذار است. نتایج این پژوهش نشان دهنده اهمیت احساس تعلق و سرسختی تحصیلی در شکل گیری امید تحصیلی است و ضرورت ایجاد بستر مناسب برای افزایش تعلق دانشآموزان به مدرسه را خاطر نشان میسازد.
علوم اجتماعی
ژیلا سرمستی؛ مرجان کیان؛ یوسف مهدوی نسب؛ مجید علی عسگری
چکیده
هدف: سواد دیجیتال در هر شغلی نقش موثری در میزان صلاحیت حرفهای دارد. بنابراین، این مطالعه با هدف شناسایی بسترها، موانع و راهبردهای سواد دیجیتال به منظور ارتقای سطح صلاحیت حرفهای معلمان انجام شد.روش: این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کیفی بود. جامعه مطالعه حاضر خبرگان دانشگاهی و آموزشوپرورش در سال تحصیلی 1401-1400 ...
بیشتر
هدف: سواد دیجیتال در هر شغلی نقش موثری در میزان صلاحیت حرفهای دارد. بنابراین، این مطالعه با هدف شناسایی بسترها، موانع و راهبردهای سواد دیجیتال به منظور ارتقای سطح صلاحیت حرفهای معلمان انجام شد.روش: این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کیفی بود. جامعه مطالعه حاضر خبرگان دانشگاهی و آموزشوپرورش در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. حجم نمونه این پژوهش طبق اصل اشباع نظری 24 نفر تعیین که این افراد با روش نمونهگیری غیرتصادفی هدفمند بهعنوان نمونه انتخاب شدند. تنها ابزار پژوهش حاضر مصاحبه نیمهساختاریافته بود که روایی محتوایی آن بر اساس نظر خبرگان تایید شد و پایایی آن با روش ضریب توافق درون موضوعی 84/0 بهدست آمد. دادههای این مطالعه با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرمافزار MAXQDA-10 تحلیل شدند.یافتهها: نتایج کدگذاری باز، محوری و انتخابی سواد دیجیتال به منظور ارتقای سطح صلاحیت حرفهای معلمان نشان داد که سازه مذکور دارای 25 شاخص، 8 مولفه در 3 بعد بسترها، موانع و راهبردها بود. در این مطالعه بسترها شامل سه مولفه آموزشی، سازمانی و فردی، موانع شامل دو مولفه آموزشی و مدیریتی و راهبردها شامل سه مولفه مدیریتی، سازمانی و آموزشی بود. در نهایت، الگوی سواد دیجیتال به منظور ارتقای سطح صلاحیت حرفهای معلمان طراحی شد.نتیجهگیری: نتایج این مطالعه دارای تلویحات کاربردی برای مدیران و مسئولان نظام آموزشوپرورش است. آنان با توجه به نتایج این مطالعه میتوانند گام موثری در جهت ارتقای سطح صلاحیت حرفهای از طریق بهبود سواد دیجیتال بردارند. لذا نتایج نشان داد سواد دیجیتال یکی از فاکتورهایی است که معلمان را به داشتن مهارتهای مختلف مجهز میکند.
علوم اجتماعی
محمدجواد محبان؛ محمدرضا قائدی؛ محمدرضا دهشیری؛ محمدکاظم کاوه پیشقدم
چکیده
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی چالشهای نظام آموزش عالی ایران بعد از انقلاب در فرآیند سیاستگذاری و تصمیمسازی علمی و اجرایی میباشد. پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر نحوه جمعآوری دادهها ترکیبی(آمیخته اکتشافی) است. جامعه پژوهش شامل اسناد و منابع مکتوب و صاحبنظران و اساتید دانشگاهی بودهاند که در موضوع مورد بررسی دارای اطلاعات ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی چالشهای نظام آموزش عالی ایران بعد از انقلاب در فرآیند سیاستگذاری و تصمیمسازی علمی و اجرایی میباشد. پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر نحوه جمعآوری دادهها ترکیبی(آمیخته اکتشافی) است. جامعه پژوهش شامل اسناد و منابع مکتوب و صاحبنظران و اساتید دانشگاهی بودهاند که در موضوع مورد بررسی دارای اطلاعات کافی باشند. ابزار پژوهش شامل: 1- فرمهای فیشبرداری، 2- مصاحبه نیمه ساختاریافته، 3- پرسشنامه محقق ساخته بود. به منظور تجزیه و تحلیل دادههای کیفی از روش کدگذاری و در بخش کمی از آزمونهای آماری تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی تأییدی و معدلات ساختاری استفاده شد. تجزیه وتحلیل دادهها به کمک نرمافزار PLS انجام شد. بر اساس نتایج بخش کیفی پژوهش چالشهای نظام آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران در حوزه علمی و اجرایی در 19 مؤلفه دسته طبقهبندی شدند. در بخش کمی نتایج بیانگر آن است که از 19 مؤلفه چالشهای بدست آمده در بخش کیفی مؤلفههای (تمرکز بر گسترش کمی آموزش عالی (حاکمیت پارادایم کمی)، مغفول ماندن کیفیت و بیتوجهی به آن در سیاستهای کلی آموزش عالی، عدم توجه به آمایش سرزمین در آموزش عالی، مناسب نبودن استانداردهای آموزشی و تسهیلات در سطح جهانی و ابعاد مرتبط با خصوصیسازی دانشگاهها) به عنوان چالشهای نظام آموزش عالی بعد از انقلاب مورد تأیید قرار نگرفت و 14 مؤلفه دیگر مورد تأیید قرار گرفتند. براساس یافتههای پژوهش میتوان نتیجهگیری کرد که ارزیابی نظام آموزش عالی ایران بعد انقلاب نشان میدهد که چالشهای زیادی در آموزش عالی وجود دارد که مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
روانشناسی
فرهاد تنهای رشوانلو؛ محدثه رجبی جغرتین؛ هادی صمدیه
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبکهای هویت و خودناتوانسازی با استفاده از تحلیل همبستگی کانونی انجام شد. روششناسی: جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر بجنورد تشکیل میدادند. تعداد 210 نفر از این دانش آموزان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند. گردآوری دادهها با پرسشنامه سبکهای هویت (برزونسکی، ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سبکهای هویت و خودناتوانسازی با استفاده از تحلیل همبستگی کانونی انجام شد. روششناسی: جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر بجنورد تشکیل میدادند. تعداد 210 نفر از این دانش آموزان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شدند. گردآوری دادهها با پرسشنامه سبکهای هویت (برزونسکی، 1992) و مقیاس خودناتوان سازی (جونز و رودوالت، 1982) انجام شد. تحلیل دادهها با ضریب همبستگی پیرسون و همبستگی کانونی و با استفاده از نرم افزار SPSS.27 انجام شد. یافتهها: نتایج نشان داد که میان سبکهای هویت و ابعاد خودناتوانسازی رابطه معناداری وجود دارد. واریانس مشترک سبکهای هویت و خودناتوان سازی 28 درصد بود. بیشترین اهمیت در تابع سبکهای هویت به هویت اطلاعاتی (81/0) و در تابع خودناتوان سازی به خودناتوان سازی ادعایی اختصاص داشت (99/0-).بحث و نتیجهگیری: در مجموع به نظر میرسد، پردازش اطلاعات مربوط به هویت میتواند بر میزان استفاده از راهبردهای خودناتوان سازی تأثیر داشته باشد و نوجوانانی که هویت اطلاعاتی و هنجاری داشته و از تعهد هویت بالایی برخوردارند از رفتارهای خودناتوان ساز کمتر استفاده می کنند.
روانشناسی
مهدی امیری؛ جهانبخش رحمانی؛ زهره سعادتمند
چکیده
هدف: با توجه به نقش و اهمیت سلامت اجتماعی در بهبود وضعیت جوامع، پژوهش حاضر با هدف سنتزپژوهی مطالعات مربوط به سلامت اجتماعی انجام شد.روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی طبق رویکرد سنتزپژوهی بود. جامعه پژوهش همه مقالهها و پایاننامههای مرتبط با حیطه پژوهش (سلامت اجتماعی) سالهای 2010 الی 2022 در پایگاههای معتبر ...
بیشتر
هدف: با توجه به نقش و اهمیت سلامت اجتماعی در بهبود وضعیت جوامع، پژوهش حاضر با هدف سنتزپژوهی مطالعات مربوط به سلامت اجتماعی انجام شد.روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی طبق رویکرد سنتزپژوهی بود. جامعه پژوهش همه مقالهها و پایاننامههای مرتبط با حیطه پژوهش (سلامت اجتماعی) سالهای 2010 الی 2022 در پایگاههای معتبر داخلی و خارجی به تعداد 94 مورد بودند که با توجه به ملاکهای ورود به مطالعه تعداد 20 مورد با روش نمونهگیری هدفمند بهعنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از روش یادداشتبرداری استفاده شد که پایایی آنها با روش ضریب کاپای کوهن 746/0 محاسبه و برای تحلیل آنها از روش کدگذاری استفاده شد.یافتهها: یافتههای این مطالعه نشان داد که سلامت اجتماعی دارای 59 مقوله فرعی در 22 مقوله اصلی بود. مقولههای اصلی شامل حمایت اجتماعی، دینداری، سرمایه اجتماعی، طبقه اجتماعی، امنیت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، کیفیت زندگی، شبکههای اجتماعی، سبکزندگی، اوقات فراغت، شکوفایی اجتماعی، انسجام اجتماعی، پذیرش اجتماعی، مشارکت اجتماعی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، گشودگی، احساس آنومی، متغیرهای دموگرافیک، رضایت از زندگی، تعهد اجتماعی و مسئولیت اجتماعی بودند.نتیجهگیری: طبق مقولههای اصلی و فرعی شناساییشده در این پژوهش، متخصصان و برنامهریزان میتوانند گام موثری در جهت بهبود سلامت اجتماعی افراد بردارند.
روانشناسی
حمیده میرشمسی؛ ناصر محمدی احمدآبادی؛ افسانه علیزاده اصلی
چکیده
هدف: شناسایی عناصر برنامهدرسی بازیمحور در دوره پیشدبستانی به بهبود این برنامهها کمک میکند. در نتیجه، هدف این مطالعه، شناسایی ابعاد و مولفههای برنامهدرسی بازیمحور در دوره پیشدبستانی بر مبنای نظریه مونتهسوری بود.روش: مطالعه حاضر بر اساس هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر شیوه اجرا یک پژوهش کیفی بود. جامعه پژوهش اعضای هیأتعلمی ...
بیشتر
هدف: شناسایی عناصر برنامهدرسی بازیمحور در دوره پیشدبستانی به بهبود این برنامهها کمک میکند. در نتیجه، هدف این مطالعه، شناسایی ابعاد و مولفههای برنامهدرسی بازیمحور در دوره پیشدبستانی بر مبنای نظریه مونتهسوری بود.روش: مطالعه حاضر بر اساس هدف یک پژوهش کاربردی و از نظر شیوه اجرا یک پژوهش کیفی بود. جامعه پژوهش اعضای هیأتعلمی خبره و آشنا به حیطه پژوهش بودند که با روشهای نمونهگیری هدفمند و گلولهبرفی تا رسیدن به اشباع نظری یعنی 6 نفر انتخاب شدند. ابزار این مطالعه، مصاحبه نیمهساختاریافته با خبرگان بود که روایی آن بر اساس انتخاب نمونه هدفمند و پرمایگی اطلاعات تایید و پایایی آن با روش ضریب هولستی 71/0 برآورد شد. دادههای پژوهش حاضر با روش تحلیل مضمون در نرمافزار Maxqda تحلیل شدند.یافتهها: طبق یافتههای پژوهش حاضر برنامهدرسی بازیمحور در دوره پیشدبستانی بر مبنای نظریه مونتهسوری دارای 68 مولفه در 9 بعد اهداف مطلوب برنامهدرسی، محتوای مناسب برنامهدرسی، مواد آموزشی مناسب، فعالیتهای یادگیری مناسب، زمان مناسب، طراحی فضا و زمان مناسب، استراتژی یادگیری مناسب، گروهبندی مناسب و روشهای ارزشیابی مناسب بود. بنابراین، الگوی ابعاد برنامهدرسی بازیمحور در دوره پیشدبستانی بر مبنای نظریه مونتهسوری رسم شد.نتیجهگیری: یکی از زمینههای بهبود برنامهدرسی در دوره پیشدبستانی، ارتقای برنامهدرسی بازیمحور است که برای این منظور میتوان از ابعاد و مولفههای شناساییشده برنامهدرسی بازیمحور در دوره پیشدبستانی بر مبنای نظریه مونتهسوری در این مطالعه استفاده کرد.