جیران مرادی؛ یحیی یاراحمدی؛ محمود گودرزی؛ امید مرادی
چکیده
هدف: هدف از پژوهش بررسی نقش واسطهای خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین فاکتورهای موفقیت با انگیزش پیشرفت دانشآموزان بود.روش شناسی: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه دانشآموزان دختر پایهی یازدهم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 98-1397 بود. از این جامعه، 400 نفر با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای ...
بیشتر
هدف: هدف از پژوهش بررسی نقش واسطهای خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین فاکتورهای موفقیت با انگیزش پیشرفت دانشآموزان بود.روش شناسی: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه دانشآموزان دختر پایهی یازدهم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 98-1397 بود. از این جامعه، 400 نفر با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. ابزار جمعآوری اطلاعات شامل پرسشنامههای خودکارآمدی تحصیلی دانشآموز جینک و مورگان(1999)، هویت تحصیلی موفق واز و ایزاکسون(2008)، باورهای معرفت شناختی شومر(1990)، نیازهای اساسی روانشناختی گاردیا و همکاران(2000) و انگیزش پیشرفت هرمنس(1987) بود. دادهها با استفاده از روش آماری مدل معادلات ساختاری، در نرم افزار SPSS24 و Amos24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که برازش مدل اندازهگیری و مدل ساختاری پژوهش، تأیید شد. نتایج نشان داد که باورهای معرفت شناختی، هویت تحصیلی موفق و نیازهای اساسی روانشناختی بر خودکارآمدی تحصیلی و انگیزش پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر انگیزش پیشرفت اثر مستقیم و معنادار داشتند، همچنین خودکارآمدی تحصیلی بر انگیزش پیشرفت، باورهای معرفت شناختی بر هویت تحصیلی موفق و نیازهای اساسی و نهایتا نیازهای اساسی بر هویت تحصیلی موفق تأثیر مثبت و معنیداری سطح 95 درصد اطمینان معنادار دارد(05/0 > P).بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، دانشآموزانی که دچار افت تحصیلی شده و انگیزش پیشرفت و موفقیت در آنها روند کاهشی دارد را میتوان با استفاده از برنامههای آموزشی و مشاورهای در جهت بهبود هویت تحصیلی، باورهای معرفت شناختی و نیازهای اساسی روانشناختی مورد مداخله قرار داد و زمینه پیشرفت تحصیلی را در آنها محیا کرد. نتایج این پژوهش همچنین میتواند زمینه برنامهریزی مناسب در جهت اتخاذ راهکارهای آموزشگاهی مناسب در جهت افزایش انگیزش پیشرفت دانشآموزان و به تبع آن کاهش افت و بی میلی تحصیلی را به همراه داشته باشد.
فاطمه خسروی
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی بر انگیزش پیشرفت و خودکارآمدی دانش آموزان انجام شد. روش: روش تحقیق در این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش دختر مقطع دوره اول متوسطه دبیرستان پویا در منطقه 4 شهر تهران در سال ...
بیشتر
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی بر انگیزش پیشرفت و خودکارآمدی دانش آموزان انجام شد. روش: روش تحقیق در این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش دختر مقطع دوره اول متوسطه دبیرستان پویا در منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بودند. گروه نمونه مشتمل بر 30 دانش آموز بود که به صورت تصادفی انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری قرار گرفتند. گروه آزمایش در قالب ۸ جلسه یک ساعته در 4 هفته( هر هفته دو جلسه)برنامه آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد. دادهها با مقیاس انگیزش پیشرفت هرمنس (1970) و پرسشنامه خودکارآمدی شرر و همکاران (1982) جمع آوری و پس از بررسی و تایید پیش فرض ها با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره در نرمافزار SPSS-25 تحلیل شدند. یافته ها: یافتهها نشان داد در مرحله پس آزمون انگیزش پیشرفت و خودکارآمدی گروه آزمایش بهبود معنی داری داشت(p<0.05). نتیجه گیری: برنامه آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی بر انگیزش پیشرفت و خودکارآمدی تأثیرگذار بوده است که این یافته، توجه ویژه مسئولین در بخش آموزش و پروش را میطلبد.
رسول کرد نوقابی؛ شهریار مرادی؛ شهریار مرادی؛ آرزو دلفان بیرانوند؛ آرزو دلفان بیرانوند
دوره 4، شماره 2 ، اسفند 1397، ، صفحه 65-78
چکیده
هدف از انجام این پژوهش بررسی عوامل پیشبینی کننده رجعت به بیسوادی در سواد آموختگان دورهی سوادآموزی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیهی سواد آموختگان در سطح کشور بود. با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند-مرحلهای ، نمونهای با تعداد 486 نفر (سواد آموخته) انتخابشده و موردمطالعه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس ...
بیشتر
هدف از انجام این پژوهش بررسی عوامل پیشبینی کننده رجعت به بیسوادی در سواد آموختگان دورهی سوادآموزی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیهی سواد آموختگان در سطح کشور بود. با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند-مرحلهای ، نمونهای با تعداد 486 نفر (سواد آموخته) انتخابشده و موردمطالعه قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس پیشرفت تحصیلی محقق ساخته، پرسشنامه محقق ساخته ویژهی نوسوادان، مقیاس انگیزش پیشرفت هرمنس (HAMQ) و مقیاس اعتمادبهنفس روزنبرگ بودند .بهمنظور تحلیل دادهها از تحلیل رگرسیون سود برده شد. نتایج نشان داد متغیرهای موافقت خانواده با سوادآموزی، کیفیت برنامههای آموزشی، وجود افراد باسواد در خانواده، درآمد ماهیانه خانواده و انگیزش پیشرفت بهصورت منفی؛ و تعداد فرزندان، مسئولیت خانهداری و باروری زنان بهصورت مثبت عوامل اصلی پیشبینی کنندهی رجعت به بیسوادی در سواد آموختگان دوره سوادآموزی و معادل آن بودهاند (مجذور آر تنظیمشده = 267/0 ، 001/0P < ، 567/15 = F). نتایج پژوهش بیانگر آن است که عوامل اجتماعی اقتصادی فرهنگی، بیشترین نقش را در میزان رجعت به بیسوادی نوسوادان داشته و عوامل مرتبط باکیفیت برنامههای آموزشی و انگیزش پیشرفت، پیشبینی کنندههای بعدی رجعت به بیسوادی بودهاند.