منصوره اعظم آزاده؛ مریم رجب زاده
چکیده
فرایند توسعه اجتماعی ، جوامع در حال گذار ، از جمله ایران را دستخوش تغییرات اجتماعی بنیادین و گسترده ای ساخته و ماهیت بنیادین و فرایند سریع و ناموزون آن ، تغییرات اجتماعی متعددی را برای این جوامع و خانواد هها در پی آورده است. پیشی گرفتن زنان نسبت به مردان در سطوح تحصیلی در جامعه در دهه های اخیر یکی از این تغیرات است. مقاله حاضر با بهر ...
بیشتر
فرایند توسعه اجتماعی ، جوامع در حال گذار ، از جمله ایران را دستخوش تغییرات اجتماعی بنیادین و گسترده ای ساخته و ماهیت بنیادین و فرایند سریع و ناموزون آن ، تغییرات اجتماعی متعددی را برای این جوامع و خانواد هها در پی آورده است. پیشی گرفتن زنان نسبت به مردان در سطوح تحصیلی در جامعه در دهه های اخیر یکی از این تغیرات است. مقاله حاضر با بهر هگیری از روش موردپژوهی ابزاری ، درصدد آزمون تئوری های آرچر در مورد عاملیت فردی ، نظریه منابع بلود و وولف ، تئوری منابع در بستر فرهنگی رادمن ، اجزای کنش پارسونز ، تئوری عدم تعادل در ساختار خانواده و نظریه مبادله و همزمان بررسی نقش تحصیلات آکادمیک زنان در بروز تغییرات و بهدنبال آن ، نحوه حل تعارض در زندگی زناشویی بوده است. نتایج تحقیق نشان می دهد تحصیلات دانشگاهی زنان چنانچه باعث تغییر در گرایش هنجاری آنان نسبت به نقش های زناشویی گردد ، در حالی که نگرش همسرانشان به نقش های زناشویی تغییر نکرده باشد ،ممکن است میزان تضاد در خانواده را افزایش دهد. اما در این میان ، نقش زنان در مدیریت تضاد و برقراری تعادل در خانواده بسیار مؤثر است.
Mansureh Azam Azadeh1؛ مریم رجب زاده
چکیده
فرایند توسعة اجتماعی، جوامع در حال گذار، از جمله ایران را دستخوش تغییرات اجتماعی بنیادین و گستردهای ساخته و ماهیت بنیادین و فرایند سریع و ناموزون آن، تغییرات اجتماعی متعددی را برای این جوامع و خانوادهها در پی آورده است. پیشی گرفتن زنان نسبت به مردان در سطوح تحصیلی در جامعه در دهههای اخیر یکی از این تغیرات است. مقالة حاضر با بهرهگیری ...
بیشتر
فرایند توسعة اجتماعی، جوامع در حال گذار، از جمله ایران را دستخوش تغییرات اجتماعی بنیادین و گستردهای ساخته و ماهیت بنیادین و فرایند سریع و ناموزون آن، تغییرات اجتماعی متعددی را برای این جوامع و خانوادهها در پی آورده است. پیشی گرفتن زنان نسبت به مردان در سطوح تحصیلی در جامعه در دهههای اخیر یکی از این تغیرات است. مقالة حاضر با بهرهگیری از روش موردپژوهی ابزاری، درصدد آزمون تئوریهای آرچر در مورد عاملیت فردی، نظریة منابع بلود و وولف، تئوری منابع در بستر فرهنگی رادمن، اجزای کنش پارسونز، تئوری عدمتعادل در ساختار خانواده و نظریة مبادله و همزمان بررسی نقش تحصیلات آکادمیک زنان در بروز تغییرات و بهدنبال آن، نحوة حل تعارض در زندگی زناشویی بوده است. نتایج تحقیق نشان میدهد تحصیلات دانشگاهی زنان چنانچه باعث تغییر در گرایش هنجاری آنان نسبت به نقشهای زناشویی گردد، در حالی که نگرش همسرانشان به نقشهای زناشویی تغییر نکرده باشد، ممکن است میزان تضاد در خانواده را افزایش دهد. اما در این میان، نقش زنان در مدیریت تضاد و برقراری تعادل در خانواده بسیار مؤثر است.