فریبا سیدان؛ سعیده حسامی
چکیده
در سالهای اخیر دگرگونیهای بنیادی و اساسی در وضعیت زنان به وقوع پیوسته و منجر به تحولاتی در زمینۀ چندگانگی نقش و جایگاه اجتماعی آنان در بخشهایی از جامعه شده است. برخی از پژوهشگران بر آناند که نقشهای چندگانه اجتماعی، شغلی و خانوادگی منابع گوناگونی هستند که منافع متعددی را در اختیار افراد قرار می دهد و ...
بیشتر
در سالهای اخیر دگرگونیهای بنیادی و اساسی در وضعیت زنان به وقوع پیوسته و منجر به تحولاتی در زمینۀ چندگانگی نقش و جایگاه اجتماعی آنان در بخشهایی از جامعه شده است. برخی از پژوهشگران بر آناند که نقشهای چندگانه اجتماعی، شغلی و خانوادگی منابع گوناگونی هستند که منافع متعددی را در اختیار افراد قرار می دهد و پاداشها و امتیازت متعددی را به همراه آورده بر کیفیت زندگی زنان میافزایند. این پژوهش با بهرهگیری از مبانی نظری تئوری کنش متقابل نمادی و با توجه به دیدگاه مارکز در زمینه تعادل نقش، به سنجش رابطه بین این متغیر و کیفیت زندگی زنان پرداخته است. جامعه آماری این بررسی متشکل از زنان شاغل، متأهل، دارای فرزند و ساکن در شهرسنندج است وحجم نمونه، 290 نفر از زنان شاغل در آموزش و پرورش شهرسنندج را دربرمیگیرد که به روش نمونهگیری تصادفی سهمیه ای انتخاب شدهاند. بر اساس یافتههای تحقیق، زنان با ازدواج نهچندان زودهنگام خود (میانگین سن ازدواج 36/24) از فرصتهای تحصیلی و شغلی خود به خوبی بهره برده و همراه همسرانشان، سرمایههای فرهنگی مطلوبی دارند و این امر به برقراری توازن بین نقشهای خانوادگی و شغلی آنها کمک بسزایی کرده است. یافتهها نشان میدهد بین میزان تعادل در نقشهای شغلی و خانوادگی و کیفیت زندگی زنان ارتباط معناداری وجود دارد. یافتههای حاصل از رگرسیون چندگانه نیز حاکی از آن است که متغیرهای میزان تحصیلات همسر و تعادل نقش، 36 درصد از واریانس متغیر کیفیت زندگی زنان را تبیین میکنند. با توجه به رابطه تحصیلات همسران و کیفیت زندگی زنان، می توان دریافت زندگی زنان ایرانی تا حدود زیادی تحت تأثیر نگرش و رفتارهای شوهرانشان در خانواده است که معمولاً شرایط دستیابی به فرصتهای پیشرفت از طریق اشتغال را برای ایشان تسهیل کرده بر کیفیت زندگی آنان میافزاید.
فریبا سیدان؛ اعظم اولادی قادیکلایی
چکیده
چکیده هدف عمدۀ این پژوهش، سنجش رابطۀ تکالیف رشدی چرخۀ حیات خانوادۀ طلاق و بروز مشکلات عاطفی ـ رفتاری در کودکان است. خانواده اولین و بنیادیترین نهاد تأمینکنندۀ سلامتی برای آحاد اجتماعی است و بستر رشد کودکان را فراهم میآورد؛ بروز طلاق تغییرات زیادی را بر آن تحمیل میکند. همچنین، بر پیچیدگی وظایف و تکالیف رشدی خانواده ...
بیشتر
چکیده هدف عمدۀ این پژوهش، سنجش رابطۀ تکالیف رشدی چرخۀ حیات خانوادۀ طلاق و بروز مشکلات عاطفی ـ رفتاری در کودکان است. خانواده اولین و بنیادیترین نهاد تأمینکنندۀ سلامتی برای آحاد اجتماعی است و بستر رشد کودکان را فراهم میآورد؛ بروز طلاق تغییرات زیادی را بر آن تحمیل میکند. همچنین، بر پیچیدگی وظایف و تکالیف رشدی خانواده میافزاید و تغییر شکل آن، تمامی اعضا و بهویژه شرایط عاطفی ـ رفتاری کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد. جامعۀ آماری این پژوهش، دانش آموزان مدارس دخترانه و پسرانۀ منطقۀ 12 آموزش و پرورش شهر تهران است. بهاین منظور، با 105 والد سرپرست فرزندان طلاق 12- 6 سال، مصاحبه به عمل آمده است و برای سنجش مشکلات رفتاری ـ عاطفی کودکان از فهرست رفتاری آخنباخ و پرسشنامۀ فرزندپروری استفاده شده است. بر اساس یافتههای پژوهش، 43 درصد از کودکان دچار اختلالات عاطفی ـ رفتاری هستند و این متغیر، با تکالیف رشدی اضافی خانواده طلاق، همبستگی بالایی دارد. از میان متغیرهای مستقل پژوهش، متغیر بازسازی شبکۀ حمایت اجتماعی و ترتیب دیدار با والد غیرسرپرست ،24/0 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین میکنند. نتایج پژوهش نشان میدهد که چگونگی و کیفیت مراقبت و والدگری بعد از طلاق، به خودی خود ازتجربه جدایی و طلاق مهمتر است و تأثیرات بسیاری بر بروز مشکلات رفتاری ـ عاطفی کودکان دارند. [1] . استادیار، دانشکده علوم اجتماعی-اقتصادی، دانشگاه الزهرا. fariseyedan@gmail.com [2] . کارشناس ارشد مطالعات زنان، دانشگاه الزهرا.