سید رضا حسینی زارعی؛ عباس طلوعی اشلقی؛ محمدرضا معتدل؛ رضا رادفر
چکیده
ﺑﺴﻴﺎری از ﺻﺎحبنظران معتقدند که ﻧﻴﺮوی اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ رکن برای ایجادتحول در سازمان میباشد لذا در اغلب سازمانها، مدیران به دنبال شناسایی نیروهای خبره در بخشهای مختلف میباشند تا بتوانند با آموزش به سایرکارکنان، در ارتقا کیفیت، کارایی و بهرهوری سازمان نقش بسزایی را ایفا نمایند. جهت شناسایی نیروهای خبره، ...
بیشتر
ﺑﺴﻴﺎری از ﺻﺎحبنظران معتقدند که ﻧﻴﺮوی اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ رکن برای ایجادتحول در سازمان میباشد لذا در اغلب سازمانها، مدیران به دنبال شناسایی نیروهای خبره در بخشهای مختلف میباشند تا بتوانند با آموزش به سایرکارکنان، در ارتقا کیفیت، کارایی و بهرهوری سازمان نقش بسزایی را ایفا نمایند. جهت شناسایی نیروهای خبره، میبایست ارزیابی نحوهی انجام کار را از بعد کمی و کیفی عملیاتی نمود تا بتوان ﺑﻴﻨﺶ، داﻧﺶ و ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻛﺎرﻛﻨﺎن در راﺑﻄـﻪ ﺑـﺎ اﻧﺠﺎم وﻇﺎﻳﻒ ﻣﺤﻮﻟﻪ بدست آورد. بنابراین در ﺗﻌﻴﻴﻦﻇﺮﻓﻴﺖ و ﺗﻮاﻧﺎییهای ﻛﺎرﻛﻨـﺎن ﺗﻨﻬـﺎ ﺑﻪ ارزﻳﺎﺑﻲ کمی وﻇﺎﻳﻒ ﻣﺤﻮﻟﻪ اﻛﺘﻔﺎ نمیﺷﻮد ﺑﻠﻜﻪ باید به ارزیابی کیفی از طریق اخذ نظر مسئولمربوطه مطابق با چگونگی انجام امور محوله (دانش تجربی و ضمنی) نیز استناد نمود. در اغلب سازمانهای دولتی و عمومی، امور محوله به کارکنان با شناسنامه شغلی مرتبط نمیباشد و همچنین بدلیل چند وظیفهای بودن (Multi Task) آنها، امکان شناسایی مهارت هرشخص در هر حوزه وجودندارد. برای نیل به تعیین ظرفیت و تواناییهای کارکنان، میبایست تعریف مشخصی از حوزههای مختلف کاری پیدا کرد و ارتباط آنها را با دادههای ثبت شده کارکنان در سامانههای عملیاتی سازمان بدست آورد. سپس با ارائهی مدل عملیاتی مبتنی بر دادهکاوی از قبیل: ترکیب امتیازات کمی و کیفی، حذف دادههای اضافی، آمادهسازی دادهها و شناسایی ارتباط بین دادهها، به نتایج قابل قبولی دست یافت. در این تحقیق ابتدا با استفاده از روشدلفی، حوزههایمختلف کاری کارکنان براساس فعالیتهای آنها مشخص شده (دستهبندی در 6 گروه)، سپس با جمعآوری دادهها از سامانههای: کنترلتردد، سامانه ارزشیابی عملکرد، سامانه عملیات بانکی و با تحلیل آنها، نیروهایخبره سازمان شناسایی شدند.